کتاب کتابخانه نیمه شب

بسیاری وقت‌ها پیش می‌آید که ما از زندگی خود خسته و ناراضی می‌شویم. زندگی با اتفاقات تکراری و آدم‌های یکسانی که هر روز می‌بینیم، حتما در روزهایی ملال‌انگیز خواهد بود. نورا، شخصیت اصلی کتابخانه‌ی نیمه‌ شب (The Midnight Library) نیز چنین احساسی دارد.

نورا سید، زن جوانی است که از زندگی خود خسته است و احساس می‌کند که تصمیمات اشتباه، زندگی‌اش را فراگرفته‌اند. به همین دلیل، او تصمیم به خودکشی می‌گیرد و سعی می‌کند در طول شب به زندگی خود خاتمه دهد؛ اما اتفاقی بسیار عجیب رخ می‌دهد. او ناگهان متوجه می‌شود در یک کتابخانه‌ی بسیار بزرگ است؛ کتابخانه‌ای نامحدود و جادویی که بین زندگی و مرگ قرار دارد. اما نورا وقتی بیشتر شگفت‌زده می‌شود که می‌فهمد با خواندن هر کتاب در این کتابخانه، می‌تواند زندگی متفاوتی را تجربه کند. این زندگی‌های موازی، می‌توانستند نتیجه‌ی تصمیماتی باشند که نورا در زندگی گرفته بود؛ مثلا او می‌توانست دانشمندی باشد که در قطب شمال به تحقیق مشغول است؛ اما آیا در این صورت از زندگی راضی بود؟

کتابخانه‌ی نیمه‌ شب، داستان تصمیم‌های ما است؛ تصمیماتی که در زندگی گرفته یا نگرفته‌ایم و به خاطر آن‌ها زندگیمان مسیر متفاوتی پیدا کرده است. مت هیگ در این کتاب نشان می‌دهد که چگونه نورا با قرار گرفتن در کتابخانه‌ی نیمه‌شب، با مقولات بنیادین زندگی روبرو می‌شود و با تجربه کردن دنیاهای مختلف، سعی می‌کند بفهمد که ترجیح می‌داد مسیر زندگی‌اش چگونه باشد.